داشتم فکر میکردم چقدر زندگی قبل از تومسخره بود...
الان میتونم با عشق زندگی کنم، الان میتونم از چیزی نترسم، الان میتونم آروم و متین باشم، الان میتونم همه جا جار بزنم که من معجزه دیدم...
وقتی به قبل فکر میکنم خیلی الانمو دوست دارم، الان خیلی فرق کرده با قبل، الان انگیزه دارم، الان عشق دارم، الان قدرت دارم
خدایا نمیدونم چیکار کردی با من ولی خوب میدونم که من معجزهها دیدم و نفهمیدم، ولی اینبار معجزهی دلخواهمو دیدم، معجزهی احساس...
هنوز که هنوزه گیجم، هنوز نفهمیدم که میخوای با من چیکار کنی، خیلی خیلی مستم، اگه آزاد بودم قطعا از شوق تو زندگیم میمردم..!!
خدایا من میخوام هر روز و هر شب به عشق خودت بنویسم، بزار همه فکر کنن دارم ادا درمیارم، بزار همه فکر کنن من شیخم، بزار فکر کنن من خشک مذهبیم، بزار کسی باور نکنه که آدم عادی هم میتونه خدا رو عاشقانه دوست داشته باشه...
خدایا دیدی یه وقتایی آدما عاشق میشن و روشون نمیشه به کسی بگن؟! بعد میان بغل مامانشون و خجالتی تعریف میکنند!؟! من الان دقیقا اونطوری شدم، الان حس همون بچهای رو دارم که قراره تو بغل مادرش باشه، من عاشق اون حس شدم که تو بهم دادی، و میخوام تو بهترینشو بهم بدی (بازم اشک)
خدایا من که میدونم تو 7 سال خوشی به من ندیدی، شادی پایدار ندیدی، تو که میدونی من ناخوشی بعد از خوشی کردن میترسیدم، تو گذاشتی تا به وقتش بهم حال بدی....
خدایا عاشقانه تو رو دوست دارم، حتی اگه تو بهترین حس و حالی باشم که تو بهم دادی بازم اول از همه تو رو عاشقانه دوست دارم...
خدایا شکرت...