loading...

Man Az Hemayat Yar Agaham

بگرد دنبالش

بازدید : 13
دوشنبه 12 اسفند 1403 زمان : 13:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Man Az Hemayat Yar Agaham

ماه رمضان شروعشد

و خدای من من روزه نمیگیرم، روزه نمیگیرم که ریا نباشد، یا شاید برای هزاران گناهی که ترکشان برایم سخت است نمیگیرم، شایدم قرص‌هایی که میخورم بهانه‌ی من باشد...

اما این را میدانم که باید همه‌ی طول سال ماه رمضانباشد، میدانم اگه یه روز گرسنه ماندم، اگه روزه تشنه ماندم همیشه امیدی به خوردم و آشامیدن داشته ام، اگر جایی ماشین نداشتم میدانستم که به زودی سوار ماشین میشوم، و این را بهتر میدانم که خیلی‌ها هستند که هم گرسنه اند و هم تشنه، هم پیاده‌‌ان‌و هم بیشتر از من کار میکنند و هم هیچ امیدی به غذا و آب و سوار شدن ندارند...

درک اینکه چه میکشند کسانی که اینگونه زندگی میکنند برای من تمام سال را رمضان خواهد کرد، و اما چه بگویم از خودم...

از منی که درد روحی ام مانع از لذت بردن از خوردن و نوشیدن و سوار شدن شده است...

چه بگویم جز شکر همیشگیه خدا...

خدایا شکرت...

بازدید : 16
دوشنبه 12 اسفند 1403 زمان : 10:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Man Az Hemayat Yar Agaham

تازه فهمیدم که فقط بعضی آدما نیستند که میتونند بد باشند، همه‌ی آدما میتونند بد باشن

من از همه‌ی آدمها متنفرم، من نه اینکه برای حیا و نجابت بلکه برای دل خودم به هیچ کس نگاه نمیکنم... من دیگه از روی آرامشم به کسی نگاه نمیکنم

اگه تا الان چشممو به آرزوهام می‌بستم الان چشممو از چیزایی که متنفرم هم می‌بندم

خدایا خیلی دلم پره، البته ممنونم از تو که با این واسطه به من قدرت درک مسائل دادی، ممنونم که منو با این واسطه بیدار میکنی، شکرت خدا

من فهمیدم که هیچ کس منو دوست نداره و هر کس برای منافع خودش انگ دوست داشتن میزنه...

من فهمیدم که از همه باید متنفر باشم، اون چیزی که به من آرامش بده شاید اصلا وجود نداره، شاید قرار نیست باشه...

خدایا شکرت...

برچسب ها
بازدید : 17
يکشنبه 11 اسفند 1403 زمان : 13:26
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Man Az Hemayat Yar Agaham

و خدایی که بزرگترین است

مگر خدا نفرمود از من خواسته‌های بزرگ بخواه؟ پس چرا خود و خدای خود را کوچک میشماریم و میترسیم از گفتن خواسته‌های بزرگمان؟

و من شاید برای یکبار زندگی خواهم کرد، چرا نباید بزرگترین آرامش بزرگترین آسایش و بزرگترین خواسته‌هایم نخواهم؟؟

از بچگی عادت داشتم سریع با موقعیت کنار بیام، سریع غم و شادی رو تو خودم هضم میکنم و عادت دارم همیشه در سریعترین زمان ممکن بدترین حالت رو از یه موقعیت در نظر بگیرم، البته غر نمیزنم و سریع کنار میام، یه روز هم یه مشکلی برام پیش اومد که طبق معمول بزرگش کردم، گفتم اگه سرطان باشه چی؟ اگه قرار باشه چند ماه بیشتر زنده نباشم چی؟ پس سریع خودمو تطبیق دادم، یکی دو روز تو خودم بودم و بیشتر به اون دنیا که از نظر خودم بهتره از اینجاست فکر میکردم، تو همون روزا رفتم نونوایی، تا یه لحظه به خودم اومدم دیدم دلم تنگ شده واسه کوچه و خیابونی که کلا دو سال اونجا بودم، دلم تنگ شده واسه تمام آدمایی که قراره دیگه نبینمشون، دلم تنگ همه‌ی خاک و هوا و آب شده بود...

حسش خیلی خوب بود

من که قبل از اون مورد هم به فکر بودم ولی بعد از اون بیشتر به فکر افتادم، میدونی به خودم یکم افتخار کردم، به اعتقاداتم، به اینکه واقعا مصمم و عالیه اعتقاداتم، به اینکه حتما درسته که من اینقدر مصمم شدم، حتما خدا هم با این روش بهم گفته که این راهت درسته و ادامه بده

برچسب ها
بازدید : 12
پنجشنبه 8 اسفند 1403 زمان : 13:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Man Az Hemayat Yar Agaham

گاهی غم و غصه و درد میاد سراغت، یا از طرف شخصی یا اشخاصی و یا محیطی، و تو فکر میکنی که خدایی نیست، خدایی دوستت ندارد

شاید به وقت درد کشیدن یادت بره که خدایی هم هست، یادت بره که خدایی هست که از رگ گردن نزدیک تر است...

شاید در اون لحظه فقط به بدی دنیا و نعوذ بالله خدا فکر کنی...

ولی یادت نره که خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است و از مادر مهربون تر، هیچ وقت دردی بزرگتر از ظرفیت ما به ما نمیده، هیچ وقت حواسش از ما پرت نمیشه، هیچ وقت دوست داشتنش به ما ذره‌‌‌ای کم نمیشه...

هیچ وقت یادمان نرود که عشق خدا رو با عشق خودمون قاطی نکنیم

هعی... دلم پره خیلی پره

دیگه وقتشه حرفامو تو دلم مث یه راز حبس کنم..

تمام حسرتا، تمام غما، تمام روزایی که باید شاد میبودم و نبودم، تمام روزایی که شاد بودنو تو سرم کوبیدن، تمام شبایی که بدون آرامش خوابیدم، تمام استرسایی که شب و روز به خاطر کوچیکترین چیزا داشتم، تمام ضربه‌هایی که با دست خودم به سرم زدم، تمام موهایی که خودم از خودم کندم، تمام آرزوهایی که خاک کردم، تمام روزایی که از داشتن چیزی تو دلم نفرت کاشتم، تمام خواسته‌هایی که اجازه‌ی داشتنشو ندادن، تمام حرفایی که نذاشتن به کسی بزنم

من تمام این مواردو از خدا میخوام نه از بنده‌ی خدا

هیچ بنده‌‌‌ای توان برآوردن خواسته‌های منو بابت سختی‌هایی که کشیدم رو نداره

خدایا شکرت...

برچسب ها
بازدید : 13
پنجشنبه 8 اسفند 1403 زمان : 12:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Man Az Hemayat Yar Agaham

گاهی نمیشه فریاد زد...

گاهی گوشی برای شنیدن نداری... گاهی دلی برای گفتن نداری و گاهی دهانت قفل میکند از گفتن تنهاییت..

گاهی دلت قدرت میگیرد، گاهی دلت فشار می‌آورد که‌‌‌ای آدم چرا مرا رها نمیکنی..

آره بعضی وقتا دلت میگیره از اینکه کسی نیست حرفتو بشنوه، واقعیت هم همینه، همه درگیر خودشونن، همه درگیر افکار و زندگی دیگه‌‌‌ای هستند... کسی به درد ما گوش نمیده.. ما هم همینیم، ما هم درگیر زندگی خودمونیم و شاید نتونیم به حرفای کسی عمیقا گوش کنیم و درک کنیم...

پس‌‌‌ای دل یاد بگیر حرفا و افکارتو تو خودت نگه داری، برای خودت نگه دار، کسی شنوای حرفای تو نیست...

خدایا شکرت...

برچسب ها
بازدید : 11
چهارشنبه 7 اسفند 1403 زمان : 11:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Man Az Hemayat Yar Agaham

سلام

به نظرت میشه تو این دنیا با قدرت بدنی کارا رو جلو برد؟؟ مثلا چون بدن قوی‌‌‌ای داری همه ازت حساب ببرن؟؟ یا صرفا چون قوی هستی همه بهت افتخار کنند؟؟

قطعا این چنین نیست، از روز ازل دنیا مدام در حال تغییر بوده، مثلا در دوران‌هابیل و قابیل شاید قدرت بدنی موجب افتخار بوده، یا شاید بعد‌ها هم تا چند صد سال هم همین گونه بوده اما بعدا پول وارد زندگی‌ها شده، و پول قدرت آفریده، بعدها سیاست وارد کار شد

اما در تمام این دوران آدمهایی بودند که همیشه قابل احترام در زمان خودشون بودند، آدمهایی که همیشه به داشتن شرافت معروف بودند، این آدمها کسانی بودند که به جای جسم به روحشون بها دادند...

آدمهایی که روح بزرگی دارند همیشه قابل اعتماد و احترام هستند، و اما اینکه چگونه روح بزرگی داشته باشیم جای سوال است، در تمام طول تاریخ صفات خوب و پسندیده همیشه خوب و پسندیده بودند، مثل صبوری، تحمل، کنترل هواهای نفسانی، چشم پاکی، صداقت، ادب و خیلی موارد از این قبیل

بسیاری وقت‌ها موارد کوچکی از اخلاق و ادب پیش میاد که خیلی پسندیده هستند، مثلا سکوت در برابر ناخوشیهای زندگی، یا حتی موارد خیلی کوچک از قبیل غر نزدن و دم نزدن موقعی که غذایی باب دل نیست، یا احترام به افرادی که باب دل ما نیستند، یا خنده برای کسانی که واقعا دوسشون نداریم، این موارد همیشه به آدما کمک میکنه که بتونند آدمهای بزرگ روحی باشند، آدمهایی که آرامش و متانت از ظاهرشون هم میباره

روح‌های بزرگ همیشه به بهترین‌ها خواهند رسید، مگه میشه آدم خوب باشه و خوبی کنه و آرامش ببخشه ولی به نتیجه‌ی خوبی کردناش نرسه؟؟ پس عدالت کجاست؟؟

عدالت در این دنیا شاید نباشد، اما قطعا در جای دیگه‌‌‌ای به تمام این خوبی‌ها پاسخ داده میشه، هر چند که من معتقدم آدم تو همین دنیا جواب خوبیاشو میگیره

یکی از مواردی که خیلی آدمو بلند میکنه و بزرگ میکنه اینه که در اوح انتظار و در اوج وابستگی بتونی یهو همه چی رو بهم بزنی و نه منتظر باشی و نه وابسته... این یعنی اوج قدرت روح...

خدایا به من توفیق بزرگی و صبر بزرگ بده، خدایا منو کمک کن تا آدم خوبی باشم

خدایا شکرت...

بازدید : 11
سه شنبه 6 اسفند 1403 زمان : 14:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 14
دوشنبه 5 اسفند 1403 زمان : 12:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Man Az Hemayat Yar Agaham

و من دل بریدم از همه‌ی دلخوشیهای این زندگی، دل بریدم از تمام وابستگیهای این زندگی

و من چشم پوشیدم از تمام زیبایی‌های بد این زندگی

و من عاشق شدم، عاشق خدایی که میدانم بهترین من است، و من وابسته شدم به حرف زدن با خدایی که میدانم برترین من است، من چشم باز کردم به تمام زیبایی‌های خدای مهربانم، من با تمام وجودم تسلیم خواست و اراده‌ی اویم که رفیق ترین و بهترین و غم خوار ترین من است

هر که با او دوست باشد منم دوستدار اویم، و هر که دشمنیش کند از من دور باشد

من خودم را برای این دنیا نمیدانم، معتقدم که جایی دیگر باید زندگی کرد، اما هنوز طعم خوشی و لذایذ این دنیا را در سر دارم که خداوند از من دور کند

من نمیدانم چرا و چگونه اما میدانم که چون طعم واقعی لذایذ زودگذر دنیوی برایم غیر ممکن شده است این گونه می‌اندیشم، میدانم که خداوند هوای مرا داشته که اینگونه اندیشیدن را آموختم، من میدانم که خدا همین لحظه حواسش به من است، من میدانم که خداوند مرا دوست میدارد

ای دوست‌‌‌ای هم وطن،‌‌‌ای هم نوع! تو نیز با من همراه شو، خود را جدا کن از این دنیایی ناچیز و زود گذر

خدایا ما را یاری کن تا در راه تو کم نیاوریم و خود و تن خود را برای ساعاتی خوشی زیر ذلت دنیا نبریم...

خدایا شکرت...

بازدید : 12
دوشنبه 5 اسفند 1403 زمان : 11:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Man Az Hemayat Yar Agaham

خدای من تو چقدر مهربانی!!
دیروز میخواستم از لپ تاپ سرکارم که در اختیار منه پی دی اف کسی رو بفرستم که یهو نمیدونم کابل رو وصل کردم یا نه که لپ تاپ خاموش شد و دیگه روشن نشد، من گفتم شاید از شارژشه که خراب شده و باتری چون نداره سریع خاموش شده اما وقتی شارژر دیگه هم بهش زدم دیدم بازم کار نمیکنه، گفتم شاید پاورش سوخته یا هر چیزی، بردنش تعمیرات آشنا و منم ترس گرفته بود که خدا نکنه کلا بسوزه چون معمولا بک آپ نمیگیریم، گفتم خدایا اینم از تو میخوام، کاری نشده باشه، و الان صبح که اومدم دیدم لپ تاپ عوض کردن و‌هاردشو گذاشتن رو لپ تاپ جدیده، گفتم خدایا شکرت که داغون نشده، البته دیشب زنگ زدم دفتر گفتن باید رو لپ تاپ جدید بزاریم‌هاردشو

خلاصه کارو به خدا بسپاری خودش درست میکنه

خدایا شکرت

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 2
  • بازدید کننده امروز : 3
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 33
  • بازدید ماه : 154
  • بازدید سال : 737
  • بازدید کلی : 753
  • کدهای اختصاصی